ترک اميال نفسانى
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
من اكل ما يشتهي ولبس ما يشتهي وركب مايشتهي لم ينظر اللّه اليه حتى ينزع او يترك.
(تحف العقول صحفه 38)
در جمله «ركب مايشتهي»، احتمال دارد كه معناى حقيقى كلمه مراد باشد؛ يعنى هر مركبى كه مورد ميل اوست، انتخاب كند و احتمال دارد به معناى «ركب الامر» باشد؛ يعنى هر كارى دلش خواست انجام دهد. بهرحال، نظر و توجه الهى كه رأس همه خيرات و مايه همه كمالات انسان در عالم وجود است؛ با ارتكاب اين امور از انسان گرفته مىشود و ترك آن هم به اين است كه با رياضت اختيارى، آنچه را كه هوس مىكند و مىتواند انجام دهد كنار بگذارد.
كسانى كه قدرت انجام تمام مشتهيات خود را ندارند بايد قدر بدانند؛ زيرا اين نعمت بزرگى است كه انسان در مقابل هوا و هوسهاى خود، ميدان گستردهاى نداشته باشد. گرچه اگر بتواند و مبارزه كند، ثواب بيشترى دارد.
ناپايدارى دنيا
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
الدنيا دُوَل، فما كان لك أتاك على ضعفك وما كان منها عليك لم تدفعه بقوّتك ومن انقطع رجاءه مما فات، استراح بدنه ومن رضي بما قَسَمه اللّه قرّت عينه.
(تحف العقول صحفه 40)
دُوَل جمع دولة است، يعنى چيزى كه دست به دست مىگردد.
طبيعت مظاهر دنيوى اين است كه در حال تغيير و تحول است، نبايد خيال كنيم آنچه كه از مال و جاه و امكانات و صحت و عافيت در دست ما است تا پايان عمر باقى مىماند، اينطور نيست، چه بسا از ما گرفته مىشود.
مراد از دنيا كه مىفرمايد: هركه اميدش را از آن قطع كند خيال خود را راحت كرده، دنياى مذموم است؛ يعنى آن چيزى كه انسان براى خود و هواى خود مىطلبد، نه معالى امور و خيرات اخروى و نه آن چيزهايى كه انسان براى وظيفه بايد به دست آورد و نه عمران و ساختن عالم، اينها مراد نيست.
خصلتهاى ايمان
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
ثلاثٌ من كنّ فيه استكمل خصال الإيمان:
الذي إذا رضي، لم يُدْخِله رضاه في باطلٍ وإذا غَضِبَ لم يخرجه الغضب من الحقّ وإذا قدر لم يتعاط ما ليس له.
(تحف العقول صفحه 43)
معناى روايت، اين نيست كه ايمان در اين سه خصلت منحصر است، بلكه مراد اين است كه در هر كس، اين سه خصلت وجود داشته باشد، حاكى از اين است كه همه خصال ايمان، در او جمع است. چون هر يك از اينها متوقّف بر مجموعهاى از صفات نيك و كاشف از آنها است.
خشنودى و محبت كسى او را به باطل نكشاند كه موجب شود به ناحق از آن شخص دفاع كند و همچنين غضب، او را به برخوردهاى غلط و خروج از حق نكشاند، و در هنگام قدرت، كارهايى را كه حق او نيست مرتكب نشود.
موضوع: "ختم الرسول حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)"
ريشه دشمني با پيامبر اسلام
ريشه دشمني با پيامبر اسلام چيست ؟
اين اهانت ها جديد نيست شما برگرديد به تاريخ قرون وسطي قبل دوره رنسانس و همين طور به بعد از آن ببينيد در دوران جنگ هاي صليبي چه اهانتهاي مشخصي به شخصي رسول خدا و قرآن مي شد.
تا وقتي كه از طرف اسلام احساس نگراني بكنند و اسلام را به عنوان يك دين جدي تمدن ساز به حساب بياورند و آن را رقيبي در برابر نظام هاي جور بشمارند اين اهانت ها ادامه خواهد داشت . چرا اهانت مي كنند چون با يك موجود زنده روبه رو هستند اگر از نظر آنها دوران اسلام و محمد (صلي الله عليه وآله و سلم) گذشته بود اگر اين دوران سپري شده بود اگر با يك موجود مرده اي روبرو بودند به خودشان اينقدر زحمت نمي دادند.
از چه موقعي شروع ميكنند به فحاشي و اين رفتارهاي بد ؟ از آن لحظه اي كه ديگر براي آنها [اسلام]يك موضوع نيست موضوعي براي بررسي يك شيء كنار اشياء ؛يك موضوعي كه راجع به آن بحث بكنند نيست؛ از آن لحظه اي كه احساس مي كنند كه مساله تمدن سازي اسلامي دوباره مطرح شده و اسلام به عنوان يك مدعي هم در عرصه معرفت و فرهنگ هم در عرصه اخلاق و ارزشهاي فردي و اجتماعي و هم به خصوص در عرصه نظام سازي و تمدن پردازي به عنوان يك مدعي دارد وارد عرصه مي شود؛ از آن موقع به بعد احساس مي كنند [ و شروع مي كنند] بيشتر اهانت كردن و فحاشي كردن؛ و اين انگيزه پيدا مي شود براي اين كارها.(1)
دقيقا به همان دليلي كه ابولهب و ابوجهل با پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) در افتادند به همين دليل [ دشمنان امروزي]با او در افتادند اين دليل همان است ،اصلا چون پيامبر(صلي الله عليه وآله و سلم) هنوز و همچنان همان كاركرد را دارد، آبروي جهل و استكبار و فساد طبقاتي و فساد اخلاقي اينها را پيامبر دارد مي برد هنوز،يك كتابي را باز كرد كه اين كتاب بسته نمي شود بنابراين دشمني ها ادامه خواهد داشت .(2)
پي نوشتها:
(1)- با تلخيص :سخنراني استاد رحيم پور ازغدي در همايش تحليل و بررسي توهين به مقدسات ، مدرسه دارالشفاء ، 9 مهر 1391
(2)- پيشين
شخصيت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) در قرآن چگونه معرفي شده است؟
قرآن کريم متقن ترين و بهترين کتاب در معرفي و شناساندن پيامبر اعظم ـ صلي الله عليه و آله ـ است؛ زيرا اين کتاب کلام وحي و سخن خداوند متعال است و از جهت حقانيت و درستي مطالب، معتبرترين کتاب به شمار مي رود. خداوند متعال، در قرآن کريم، در آيات متعددي درباره پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ سخن گفته است. در اين آيات، گاهي به طور مستقيم و گاهي به شکل غير مستقيم، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ معرفي شده است. اين معرفي در قالب هايي همچون، ستايش و تمجيد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ، بيان اوصاف و شئونات، ذکر مقامات و مناقب و بيان عظمت روحي آن حضرت صورت گرفته. و جلوه هاي مختلف شخصيتي و رفتاري آن حضرت، تبيين شده است.در ادامه به چند مورد اشاره مي شود
تسليم
خداوند در آياتي بسيار، مقاماتي را براي پيامبر(صلي الله عليه و آله) در دنيا و آخرت بيان مي کند که از جمله مي توان به مقام تسليم در برابر خداوند اشاره کرد. آن حضرت(عليه السلام) از چنان مرتبه اي از تسليم محض برخوردار بوده است که خداوند خود، او را به اين مقام مي ستايد. (1)
پي نوشتها:
(1)- انعام/ 41و 17و 361
ولايت
از ديگر مقامات دنيوي و اخروي پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي توان به ولايت اشاره کرد. ولايت و امامت بر خلاف خلافت، اختصاص به دنيا ندارد و با برپايي قيامت، ولايت و امامت پايان نمي پذيرد، هرچند امر خلافت الهي مختص به دنياست.
اين ولايت از آن حقيقت محمدي(صلي الله عليه و آله) است و لذا خداوند آن را براي ديگر معصومان(عليهم السلام) نيز اثبات کرده و مي فرمايد: انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم راکعون؛ ولي شما، تنها خدا و پيامبر اوست و کساني که ايمان آورده اند: همان کساني که نماز برپا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند. (6)
بنابراين براي رسيدن به مقام ولايت الله، بايد از ولايت حقيقت محمدي(صلي الله عليه و آله) گذشت. و من يتول الله و رسوله والذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ چرا که هرگونه تولي ديگران به معناي تولي طاغوت و خروج از حزب الله به حزب شيطان، مردود مي باشد. (7)
خداوند مي فرمايد که ولايت حقيقت محمدي(صلي الله عليه و آله) بر همه ولايت ها حاکميت و حکومت دارد و کسي نمي تواند با توجه به ولايت خدا و حقيقت محمدي بر جان و مال و عرض خويش، سخني از ولايت طبيعي خود بر اين امور کند. از اين رو به صراحت مي فرمايد: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم (8) چرا که ولايت محمدي(صلي الله عليه و آله) ولايتي همانند ولايت خالق است که ولايت مالکانه مطلق است.
پي نوشتها:
(6)- مائده/ 55
(7)- مائده/65 و آيات ديگر
(8)- احزاب /6
گوستاولوبون
گوستاولوبون از جمله خاورپژوهان بلندپايه فرانسوي که در آثارش تعصب هاي يک جانبه و منفي نسبت به اسلام و آيين محمدي کمتر به چشم مي خورد. او تعاريف زبيا و ستايش هاي جالبي از رسول خداصلي الله عليه وآله و علل گسترش اين دين الهي دارد.
اينک اجمالي از ديد گاه هايش دربارة حضرت محمدصلي الله عليه وآله:
محمد از اعقاب خانداني شريف و برجسته بود. هرچه به چهل سالگي نزديک مي شد بيشتر مجذوب معنويت مي گرديد. تنها به غاري در کوه حرا مي رفت و چندين روز و شب را با روزه، نماز و تفکر سپري مي کرد. يکي از شب هاي سال 610 ميلادي که در آن غار به سر مي برد آن حادثة عظيم که محور همة تاريخ اسلام است براي او رخ داد. از آن پس وحي بارها تکرار شد.
پيامبر در مدينه يک حکومت اسلامي تشکيل داد و بخش مهمي از وقت خود را صرف امور اخلاقي، اجتماعي و مناسبات سياسي و امور نظامي کرد زيرا کار دين و دنيا را از هم جدا نمي دانست. با آن که پيامبر به تمامي امور رسيدگي مي نمود از فرط فروتني محبوب همگان بود. بارها او را مي ديدند که پاپوش خود را مي دوخت يا لباس خويش را وصله مي زد يا از بازار خوراکي مي خريد. با محرومان گشاده رو و در برابر گردن کشان با مهابت برخورد مي کرد. با وجود سادگي و زهد و قناعت به وضع ظاهر خويش توجه داشت اگرچه تجملات و رفاه زدگي را برنمي تافت.
اگر بزرگي را به ميزان اثر مرد بزرگ در مردمان بسنجيم بايد بگوييم محمد[صلي الله عليه وآله] از بزرگ ترين مشاهير تاريخ است. وي درصدد بود قومي را که در توحّش بودند به سوي معنويت سوق دهد که موفق شد و از اين لحاظ بر تمام مصلحان ديگر رجحان داشت.(3)
پي نوشتها:
(3). نک: ويل دورانت، تاريخ تمدن، بخش اول از عصر ايمان، فصل هشتم.
مونتگمري وات
«وات» استاد مطالعات اسلامي و شرق شناسي در دانشگاه ادينبورگ انگلستان بود. حوزة اصلي مطالعاتش سيرة پيامبراکرم، تفسير قرآن، فلسفه و عرفان، رابطه اسلام و مسيحيت و تاريخ جهان اسلام بود. وي در وصف رسول خداصلي الله عليه وآله مي نويسد:
شخصيت محمد به گونه اي بود که احترام و اعتماد مردم را بر اساس مجاهدت هاي ديني و خصال خوب هم چون شهامت، قدرت تصميم و استحکام در رفتار توام با سخاوت جلب مي کرد. اخلاق و رفتارش چنان پسنديده بود که محبت و دوستي مردم را به دست مي آورد و آنان را به فداکاري برمي انگيخت. درست است که مي گويند نارضايتي هاي اجتماعي و انحطاط امپراتوري هاي ايران و روم موجب توسعة اسلام گرديد اما نشر و گسترش اين ايين بدون صفات و فضيلت هاي رسول اکرم امکان پذير نبود.(4)
پي نوشت:
(4). مونتگمري وات، محمد پيامبر و سياستمدار، ترجمه: اسماعيل والي زاده، ص296ـ294.
کسی که خوابیده خیلی راحت بیدار می شود اما کسی که خود را به خواب زده به این راحتی ها بیدار نمی شود.
به راستی این ضرب المثل که چقدر درست است دشمنان اسلام با اینکه به حقانیت دین اسلام اعتراف دارند و حضرت رسول را آخرین پیامبر می دانند باز دست به هتک حرمت می زند و می خواهند رسول مهربانی را از چشم مردم بیندازند ولی زهی خیال باطل . اگر پای سخنان بزرگان و خاورپژوهان بلند مرتبه واساتید برجسته انها بنشینید به چه زیبایی پیامبر را تعریف می کنند ولی وای به حال کسانی که به خود اجازه دادند که به پیامبر اسلام و آورنده جامع ترین دین توهین و بی احترامی کنند این ها در طول تاریخ محکوم هستند و بس.
آخرین نظرات